بسمه تعالی
"سیدمحمدحسین متولی امامی"
سکولاریسم در بیانیه مراجع بزرگوار موج میزد
بیانیهای که برخی مراجع بزرگوار تقلید روز دوشنبه در اعتراض به سخنرانی حسن رحیمپور ازغدی صادر کردهاند، خود سرشار از روحیه سکولار است. یکی از این بزرگواران فرموده است:
«حوزه علمیه که در طول تاریخ در مقابل ظلم ماند استکبار ستیز بود حال این گونه قضاوت بیانصافی است. حوزه هیچ گاه سکولار نبود و نیست و نخواهد بود. چرا باید کسی را به حوزه بیاورند که از حوزه بی اطلاع باشد».
این گفتار نشان از ناآشنایی با مقوله سکولاریسم است. سکولاریسم (به فرانسوی sécularisme) به این معناست که دین، از حوزههای مختلف زندگی انسان زدوده شود و به عبادات و ارتباط فردی و عبادی با خداوند بسنده کند.[۱]
آیا امروزه حوزه علمیه در متن زندگی مردم حضور دارد و در طول این چهل سال توانسته است که نیازهای واقعی فرد و جامعه را پاسخگو باشد؟ یا اینکه تنها به امور عبادی تن داده و حداکثر آنچه در حوزه سیاست و اجتماع بیان کرده است، بسیار کلی، مبهم و ناکارآمد بوده است؟
وقتی حوزه علمیه نتواند برنامه حرکت و سبک زندگی اسلامیاش را بصورت عینی و عملی طراحی نماید و جاذبههای عمل به آنرا نسبت به الگوهای غربی برتری دهد، عملاً و ذاتاً سکولار است. حرف رحیمپور ازغدی که ریشه و اساس سکولاریسم حوزه است، دقیقاً به همین معناست که اگر حوزه علمیه و علمای دینی، توان عملیشدن آموزههای وحیانی و عینیسازی و تمدنسازی دستورات دین را نداشته باشند، خود به خود سکولار هستند و زمینه سکولاریسم را فراهم کردهاند.
بزرگوار دیگری خدمات حوزه علمیه را چنین بیان کرده است:
- حوزه علمیهاى که محل پرورش امام، بنیانگذار انقلاب اسلامى و رهبر انقلاب بوده است.
- حوزه علمیهاى که بیشترین شهیدان را نسبت به سایر مردم تقدیم انقلاب نموده.
- حوزه علمیهاى که در سال، دهها هزار نفر براى تبلیغ به اقصى نقاط در داخل یا خارج کشور براى دفاع از اسلام و مذهب اهلبیت(علیهم السلام) مىفرستد.
- حوزه علمیهاى که در سال صدها کتاب برگزیده درباره علوم اسلامى و مسائل مورد نیاز مردم و مسائل اقتصادى و سیاسى مىنویسد و منتشر مىکند.
- حوزه علمیهاى که مراجع آن هزاران مدرسه، مسجد، خانه عالم و مراکز خیریه در نقاط محروم کشور ساختهاند.
باز هم باید گفت که این سخنان، خود گویای یک حوزه سکولار و منزوی است. وقتی یک مرجع بزرگوار تقلید، خدمات حوزه علمیه را به تبلیغ دین، چاپ کتاب، مدرسه، مسجد، خانه عالم و خیریه تعریف میکند، نشان از عمق فاجعه دارد. مگر قبل از انقلاب اسلامی این کارها صورت نمیگرفت؟ مگر نیاز بود هزاران شهید تقدیم شود و سالها تحمل تبعید و زندان و حصر و جانفشانی صورت بگیرد تا چنین خدماتی صورت گیرد. اگر به خدمات آیتالله بروجردی و آیتالله خوئی نگاهی کوتاه انداخته شود، خدماتی ارزنده در حکومت طاغوت با همین عناوین داشتهاند.
انقلاب اسلامی باید بستر ورود فقه و تعالیم دینی به عرصه زندگی مردم باشد. وقتی هنوز بعد از چهل سال حوزه علمیه نداند که بانکها با خلق پول چه بلایی بر سر جهانیان درآوردهاند، وقتی حوزه علمیه بعد از چهل سال نداند که ابزارهای ارتباطی و دنیای مجازی چه جهتگیری خطرناکی دارند، وقتی حوزه علمیه بعد از چهل سال، هیچ طرح مشخصی برای پیشرفت کشور ندارد، هیچ طرح فرهنگی کلانی برای آینده انقلاب اسلامی ندارد، هیچ نظری درباره شهرسازی، معماری، طراحی لباس، تغذیه و بهداشت و سلامت و روابط بینالملل و… ندارد و فقط این استعداد عظیم طلبههای دینی را صرف تکرار مکررات کرده است، در ذات خود سکولار و خودمتناقض است. بزرگترین غصه آن است که هنوز بعد از چهل سال از انقلاب اسلامی، مراجع بزرگوار تقلید رسالت حوزه علمیه را مانند قبل از انقلاب تصور میکنند و در اینکه حوزه علمیه روز به روز منزویتر شده است، تردید دارند و حتی انکار میکنند.
اینکه مقام معظم رهبری میگوید : «وقتی من به یاد حوزه میافتم، سراسیمه میشوم» و یا وقتی میفرمایند: «حوزههای علمیه اگر امروزه بیدار نشود، در آینده اگر نمیرد، حتماً منزوی میشود» ویا اینکه در جلسهای فرمودند: «حوزه علمیه دارد تیرهای خلاص خود را میخورد»، اینها از سر ناآشنایی با حوزه است (شاید باید بگوییم رهبری هم از حوزه اطلاع ندارند!) و یا از سر آن است که ما توهم خدمت به جامعه داریم!
در پایان به چند جمله از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری اکتفا میکنم:
۱- تذکرى پدرانه … یکى از مسائل بسیار مهم در دنیاى پر آشوب کنونى نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریها است. حکومتْ فلسفه عملىِ برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلى و خارجى را تعیین مىکند. و این بحث هاى طلبگى مدارس، که در چهارچوب تئوریهاست، نه تنها قابل حل نیست، که ما را به بن بستهایى مىکشاند که منجر به نقض ظاهرى قانون اساسى مى گردد. شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعى صورت نگیرد ـ و خدا آن روز را نیاورد ـ باید تمام سعى خودتان را بنمایید که خداى ناکرده اسلام در پیچ و خم هاى اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سیاسى، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد. (۸/ ۱۰/ ۶۷روح اللَّه الموسوی الخمینى)
۲- «فقهی که ما تاکنون در این چند قرن درست کردیم، یک فقه متین و محکم و بتون آرمه است؛ اما برای عملِ فردی اسلامی، نه برای نظام اجتماعی اسلامی. این، یک واقعیت است. مخصوصاً فقه ما در دوران عزلت و انزوا … به فرد مسلمان پرداخته است؛ به جامعه اسلامی نپرداخته، یا خیلی خیلی کم پرداخته است». (مقام معظم رهبری۲۹/۸/۶۴).
۳- «فقه غنی و سرشار و ارزشمند ما –که صرفاً خیلی قوی و استدلالی و عمیق است- یک عیب دارد که شماها باید آن را برطرف کنید. آن عیب عبارت از این است که چنین فقهی، برای این صورت و این فرد نوشته شده که حکومت ظلم و جوری بر سر کار باشد که برخلاف ما انزل الله حکم و اجرا میکند و یک عده شیعه مستضعف مظلوم هم، در گوشهای زندگی میکنند. این فقه، دستورالعمل آن عده شیعه مستضعف مظلوم است… فقه کنونی ما برای روزگاری که بخواهد نظام جامعه را اداره بکند، پیش بینی نشده است … این عیب را شماها باید برطرف کنید. شما باید یک بار دیگر از طهارت تا دیات را نگاه کنید و فقهی برای حکومت کردن استنباط نمایید». (مقام معظم رهبری۱۱/۶/۶۴).